و ما امید آموخته ایم
آقای روحانی، صد روزگی کابینه مبارکتان، اما بگذارید خیلی بیتعارف از صد روزگی همراهی خودمان با دولت شما بگوییم، شمار زیادی از دوستان دور افتاده از کار و نوشتن زیر سایه «نشاط» و «هم میهن» قرار بود که پس از سال ها دور از تحریریه بودن، دوباره دست به قلم شوند که نشد و گروهی با احکامی نانوشته و پیغام های رسمی و غیر رسمی مانع از کارشان شدند و حالا پس از تجربه سه ماه در انتظار انتشار بودن ، باید دوباره راهی خانه های شان شوند، تا قلم روی میز جا خوش کند و انبوه حرف های نگفته ، بغض در گلو شود.
در این سال ها ، روزنامه نگاری شبیه «کارمندوارگی» شده بود، کمتر پرسش های عمیق و چالشی در میگرفت و جسارت ها، رفته رفته رو به خاموشی می رفت. شاید تاکید شما بر آن ارقام میلیاردی و میلیونی هم ریشه در نبود عینی و واقعی «رکن چهارم دموکراسی» در همه این سال ها بوده، وگرنه در کدام جامعه با وجود مطبوعات آزاد و روزنامه نگاران آزاده، چنین فجایع اقتصادی پیش می آید و همگان سکوت اختیار می کنند؟
قلم روی میز مانده و تحریریه خالی تر از همیشه است، هر کسی به سمت و سویی می رود و دور دست به خیلی از دوستان ما دیگر امیدی نمی آموزد.
حرفهمان خبرنگاری است، در این سال ها نه دلالی آموخته ایم و نه رانت خواری. نه یک شبه از نردبان ترقی بالا رفته ایم و نه بنا داریم از قلم مان نردبانی برای رشد فردی بسازیم. نه حقوق صنفی داشته ایم و نه امنیت شغلی. با بیم ها و امیدها پیش آمده ایم تا در دولت تدبیر و امید تان، راه تازه ای پیش روی مان باز شود و شعله های امیدواری بالاتر گیرد. بگذارید صد روزگی مان را در کنار صد روزگی تان مرور کنیم:توقیف روزنامه «بهار»، بلاتکلیفی رفع پلمب «انجمن صنفی روزنامه نگاران»، تعلیق دو روزنامه آماده انتشار و بیکاری انبوهی رسانه نگار.
این ها ،تنها روایت کوتاهی است از دردهای جماعتی که تنها ابزارش قلم است و نوشتن. هر چند هنوز هستن اهل قلم و مطبوعاتی هایی که خلاف گفته شما در همین جماعت نه چندان کوچک، نه «سریع القلم» که هنوز «ممنوع القلم» اند اما امید و امید تنها چراغ پیش روی ما است. صد روزگی مبارکی در دولت تان نداشتیم اما صد روزگی تان مبارک.
در این سال ها ، روزنامه نگاری شبیه «کارمندوارگی» شده بود، کمتر پرسش های عمیق و چالشی در میگرفت و جسارت ها، رفته رفته رو به خاموشی می رفت. شاید تاکید شما بر آن ارقام میلیاردی و میلیونی هم ریشه در نبود عینی و واقعی «رکن چهارم دموکراسی» در همه این سال ها بوده، وگرنه در کدام جامعه با وجود مطبوعات آزاد و روزنامه نگاران آزاده، چنین فجایع اقتصادی پیش می آید و همگان سکوت اختیار می کنند؟
قلم روی میز مانده و تحریریه خالی تر از همیشه است، هر کسی به سمت و سویی می رود و دور دست به خیلی از دوستان ما دیگر امیدی نمی آموزد.
حرفهمان خبرنگاری است، در این سال ها نه دلالی آموخته ایم و نه رانت خواری. نه یک شبه از نردبان ترقی بالا رفته ایم و نه بنا داریم از قلم مان نردبانی برای رشد فردی بسازیم. نه حقوق صنفی داشته ایم و نه امنیت شغلی. با بیم ها و امیدها پیش آمده ایم تا در دولت تدبیر و امید تان، راه تازه ای پیش روی مان باز شود و شعله های امیدواری بالاتر گیرد. بگذارید صد روزگی مان را در کنار صد روزگی تان مرور کنیم:توقیف روزنامه «بهار»، بلاتکلیفی رفع پلمب «انجمن صنفی روزنامه نگاران»، تعلیق دو روزنامه آماده انتشار و بیکاری انبوهی رسانه نگار.
این ها ،تنها روایت کوتاهی است از دردهای جماعتی که تنها ابزارش قلم است و نوشتن. هر چند هنوز هستن اهل قلم و مطبوعاتی هایی که خلاف گفته شما در همین جماعت نه چندان کوچک، نه «سریع القلم» که هنوز «ممنوع القلم» اند اما امید و امید تنها چراغ پیش روی ما است. صد روزگی مبارکی در دولت تان نداشتیم اما صد روزگی تان مبارک.
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم آذر ۱۳۹۲ ساعت 18:27 توسط آمنه شیرافکن
|
آدمی خودش را در میان دست نوشته های مکتوبش سانسور می کند. گویی عادت کرده ایم به سرکوب مداوم خواسته ها و تمایلاتمان.