كارملا رو تحريم کردم
دبستان كه مي رفتم. هيچ انگيزه اي به اندازه اينكه هر روز يك كارملا بزارم تو كيفم و روانه مدرسه بشم خوشحالم نميكرد. چشمم به دست بابا بود كه وقتي از راه مي رسه چي براي فرداي زنگ تفريح آورده. نون شيرمال و محصولات فخميه رضوي و یا كارملا .
بزرگتر كه شديم كارملا شد رنگارنگ مينو. 20 تومن بود كه شد 30 تومن و در تورم سال گذشته شد يه هو 50 تومن. امروز رفتم سوپري سر روزنامه و يك هزاري سبز رو كه اين روزها به لعنت خدا هم نمي ارزه گذاشتم روي ميز و 5 تا هم رنگارنگ_كارملا تنگش.
چشمتون روز بد نبينه كه يك پانصد توماني پيزوري بقيه پول گرقتم كه خبر از افزايش صد درصدي اين محصول دوست داشتني شركت مينو داشت. چاي و كارملا را نوش جان كردم و به تمام امامزاده هاي هنوز كشف نشده و شده و غيره سوگند ياد كردم كه ديگه هيچوقت كارملا نخورم. بهتر بگم كارملا رو به كل تحريم كرم. ياد خوش دبستان و پاتك زدن به بسته كارملا به خير.
آدمی خودش را در میان دست نوشته های مکتوبش سانسور می کند. گویی عادت کرده ایم به سرکوب مداوم خواسته ها و تمایلاتمان.